نماد مهر

ღ♥ღ از آسمان مهربان تر خدای آسمان است که آنرا گنبد هستی قرار داده است ღ♥ღ

نماد مهر

ღ♥ღ از آسمان مهربان تر خدای آسمان است که آنرا گنبد هستی قرار داده است ღ♥ღ

لبخند حلال
آخرین نظرات
  • ۲۹ شهریور ۹۷، ۲۰:۱۱ - 00:00 :.
    تسلیت

۴۳ مطلب با موضوع «دانستنی های دینی» ثبت شده است



معنای غدیر

غدیردرلغت به معنای آبگیر است؛ گودالی در بیابان که آب باران در آن گرد آید. 

در میان راه دو شهر بزرگ دنیای اسلام، مکه و مدینه، محلی است به نام «جُحفه» که در زمان رسول گرامی اسلام" صلی‏ الله ‏علیه ‏و‏آله وسلم"

کاروانیان حج گزار در آنجا از هم جدا می‏شدند و به طرف دیار خود می‏رفتند. 

در این محل، غدیر خم جای دارد. علت نام گذاری این غدیر به خم، آن است که آبگیر آنجا به شکل خُمِ رنگرزان بوده و برخی قبایل صحرایی، 

گاه جامه‏ های رنگ کرده خود را در این آبگیر می‏شسته‏ اند.



بنابر تحقیق و جست‌وجو؛ روایتی از پیشوایان معصوم در دست نیست که صریحاً به خوابیدن انسان زنده در قبر سفارش و توصیه کند. امّا با این وجود:

اوّلاً: روایتی نیز پیدا نشده  که مؤمنان را از چنین کاری بازدارد.

ثانیاً: با توجه به روایات فراوانی که به مؤمنان توصیه می‌کنند تا به یاد قبر و مشکلات آن باشند، می‌توان با کارهایی مانند مشاهده قبور و یا حتی خوابیدن در آنها، دوران بعد از مرگ را تجسم کرد؛ چنان‌که در حدیثی چنین نقل شده است که؛ امام صادق(علیه السلام) به ابوبصیر فرمود: «آیا پیش نیامده که ناراحت و اندوهگین و رنجور شوی؟!». ابوبصیر با سوگند، پاسخ مثبت می‌دهد، و سپس حضرت به وى توصیه میفرماید: هرگاه این‏گونه شدى، به یاد مرگ و تنهایی ‏ات در قبر باش؛ هنگامی که چشمان ‌پوسیده‌ات بر گونه هایت می‌افتد! هنگامی که بندبند بدنت از هم جدا می‌شود! هنگامی که کرم‏ها گوشت تنت را می‌خورند و هنگام جداشدنت را از دنیا! چنین رویکردی تو را وادار می‌کند که کار نیک انجام بدهی و جلوگیری می‌کند از این‌که حریص بر دنیا باشی!

طبیعی است که با رفتن به قبرستان و حتی خوابیدن در گور – اگر توانایی روانی آن موجود باشد – بهتر می‌توان به چنین توصیه‌هایی عمل کرد.

سلام کردن از جمله مستحباتی است که در دین بر آن تأکید فراوانی شده است.اما در برخی موارد، این عمل، استحباب خود را از دست داده و مکروه به شمار می‌رود. از جمله مواردی که سلام کردن مکروه است عبارت است از:

1. سلام کردن مردان به زنان جوان: در سیره امام علی(علیه السلام) آمده است که ایشان مانند پیامبر(ص) به زنان سلام می‌کرد، ولی از سلام کردن به زنان جوان کراهت داشت.

2. سلام کردن به نمازگزار: برخی از فقها با جمع بین روایات مربوط به سلام کردن به نمازگزار، به این نتیجه رسیده‌اند که سلام کردن به نمازگزار مکروه است.با این حال؛ برخی از فقها، نهی از سلام بر نمازگزار را نهی ارشادی دانسته و لذا آن‌را مکروه ندانسته‌اند.

3 و 4 و 5. کسی که در حال تشییع جنازه است، کسی که در حال رفتن به نماز جمعه است و کسی که در حمام است. درباره علت این کراهت گفته شده که دو گروه اول به دلیل این که نباید معطل شوند، سلام کردن به آنان مکروه است و گروه آخر به دلیل این‌که سلام کردن به او معمولاً همراه با نگاه کردن به آن شخص است و نگاه به او و مطلع شدن از احوال او کار خوشایندی نیست، از این امر نهی شده است. البته ممکن است که بگوییم، سلام کردن این افراد به دیگران مکروه است.

درباره برخی دیگر از گروه‌ها نیز روایاتی وجود دارد که توصیه به آن می‌کند که به آنان سلام ندهیم. این توصیه‌ها از دیدگاه برخی دلالت بر حرمت دارد. این افراد عبارت‌اند از:

1. قماربازان.

2. شرابخواران.

3. کسانی که اهل بربط و طنبور از آلات موسیقی هستند.

4. کسانی که به شوخی و برای سرخوشی به مادران مردم فحش و ناسزا می‌گویند.   

5. شاعران؛ البته منظور شاعرانی است که اشعارشان حول موضوعات و امور باطل است.

6. یهودیان و مسیحیان.

درباره سلام به اهل کتاب در برخی روایات آمده که اگر رابطه با آنان برای انسان لازم است، در این حالت سلام کردن به آنها اشکالی ندارد.در قرآن کریم نیز توصیه شده که در صورت مشاهده نکردن دشمنی از طرف آنان، ما نیز می‌توانیم به آنها محبت کنیم و سلام نیز نوعی محبت است.

سلام کردن به شخص وهابی، اگر این شخص ناصبی نباشد، اشکالی ندارد؛ زیرا در روایات شخص ناصبی از اهل کتاب نیز بدتر دانسته شده است. و نیز به این دلیل که سلام کردن پیام دوستی به طرف مقابل دارد و این در حالی است که ما وظیفه داریم که با دشمنان اهل‌بیت(علیهم السلام) دشمن بوده و نسبت به آنان بغض و دشمنی داشته باشیم.


غیبت صغرا، زمینه ساز غیبت کبراست. در واقع غیبت اول به منظور آمادگی مردم برای پذیرش غیبت کبرا رخ داد؛ زیرا غایب شدن در زمانی طولانی، امری بس غریب و نامأموس و باور آن برای مردم دشوار است. به همین جهت امام هادی(علیه السلام) با مردم کمتر معاشرت می کرد و جز با اصحاب خاص خود با کسی ارتباط نداشت. وقتی امام حسن عسکری(علیه السلام) به امامت رسید، در اکثر اوقات از پشت پرده با مردم سخن می گفت تا مردم برای پذیرش غیبت امام دوازدهم مهیا شوند.


علاوه بر این، اگر غیبت کبرا از همان اول صورت می گرفت، وجود مقدس امام زمان(عج) مورد غفلت واقع می شد و کم کم به فراموشی می پیوست. بنابراین غیبت صغرا آغاز شد تا شیعیان در آن ایام به وسیله نواب با امام خود تماس داشته و در وجود حضرت تردید نداشته باشند.



یکی از مهم ترین وظایف افراد هنگام روبرو شدن با منکرات، امر به معروف و نهی از منکر است. این گونه برخوردها اگر با رعایت ادب اسلامی و تواضع و فروتنی همراه شود، نیز افراد نصیحت کننده، خود به آن چه می گویند، پایبند باشند، با نتیجة خوبی همراه خواهد شد. در این موارد باید توجه داشت که شرایط امر به معروف وجود داشته باشد، مثلاً شخص احتمال تأثیر بدهد.

اما چه کنیم تا با چنین افرادی هم دوست باشیم و هم از آسیب های احتمالی در امان باشیم؟


پاسخ: اگر افراد مورد نظر، آلودگی اخلاقی دارند، مثلا اهل فسق و فجورند، فحش و ناسزا می گویند یا به واجبات و محرمات اهمیتی نمی دهند، در این صورت، صلاحیت لازم برای دوستی ندارند. از نظر اسلام انسان نباید با افراد فاسق و لا ابالی دوست باشد، چون ناخود آگاه از عمل آن ها متأثر می شود و زیان می بیند. از طرفی آن دوستان قابل اعتماد نیستند. 

اما اگر به این حد نمی باشند، بلکه خطاهای جزئی دارند(که مقتضای انسان بودن جائز الخطا بودن است) اگر تذکر شما با رعایت نزاکت و ادب همراه باشد، مشکلی را در روابط ایجاد نخواهد کرد، یا ادامة ارتباط موجب روگردانی دوستان از کارهای بد خواهد شد.


واژه «تَسْبیح» از ریشه «سبح» در اصل به معنای «تنزیه خدا‏» و «سبحان الله گفتن» است؛اما در عرف فارسی به مهره‌هایی که برای به خاطر سپردن شماره تعداد ذکرها با نخ به هم کشیده شده نیز «تسبیح» گفته می‌شود و در زبان عربی نیز به آن «سبحه» می‌گویند.

گزارش‌هایی وجود دارد مبنی بر این‌که معصومان(علیهم السلام) نیز از این وسیله برای ذکر استفاده می‌کردند:

1. ابراهیم بن محمّد ثقفى می‌گوید: تسبیح حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از ریسمان پشمین بود که به تعداد تکبیرها - 34 عدد- گره داشت، و حضرت با آن تکبیر و تسبیح می‌گفت. وقتى حمزه شهید شد، از خاک قبر او دانه‌هاى تسبیح ساخت. مردم نیز به تقلید او از تربت حمزه تسبیح‏ ساخته و برای شمارش اذکار خود از آن استفاده می‌کردند، اما بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام)، تربت حضرتشان، جایگزین تربت حمزه(علیه السلام) شد و فضیلت استفاده از آن نیز بیشتر است.

2. وقتی امام سجاد(علیه السلام) را پیش یزید بردند، یزید تصمیم به کشتن ایشان گرفت؛ از این‌رو، حضرتشان را در مقابل خود نگاه داشته، با او سخن می‌گفت تا کلمه‌اى از آن‌حضرت بشنود و به آن بهانه ایشان را بکشد! امام(علیه السلام) تسبیح کوچکى در دست داشت و با انگشتانش آن را می‌گردانید و در همان حال به سخنان یزید پاسخ می‌داد. یزید گفت: من با تو سخن می‌گویم و تو در پاسخ، با بی‌اعتنایى تسبیح می‌گردانى؟! آیا این رفتارت توجیه‌پذیر است؟! حضرت فرمود: «پدرم از جدّم- پیامبر(صل الله علیه وآله)-  نقل کرد که حضرتشان بعد از نماز صبح و تعقیبات آن، با کسى سخن نمی‌گفت تا این‌که تسبیح را می‌گرفت و می‌گفت: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَصْبَحْتُ أُسَبِّحُکَ وَ أُمَجِّدُکَ وَ أُحَمِّدُکَ وَ أُهَلِّلُکَ بِعَدَدِ مَا أُدِیرُ بِهِ سُبْحَتِی‏‏؛ خدایا! صبح کردم در حالی‌که به اندازه تعداد دانه‌هاى تسبیح خود تو را تسبیح و ستایش می‌کنم، و حمد و تهلیل(لا اله الا الله) می‌گویم». آن‌گاه دانه‌هاى تسبیح را گردش می‌داد و با مردم سخن می‌گفت بدون آن‌که ذکر گذشته را تکرار کند، و فرمود: «با این کار به شماره گردش دانه‌هاى تسبیح برای او ذکر خدا حساب می‌شود و آن سبب حفظ و حراست او است تا وقتى که به بستر خواب برود، و وقتی به بستر می‌رفت در آن هنگام نیز تسبیح را می‌گرفت و ذکر گذشته را تکرار می‌کرد و تسبیح را زیر سر خود می‌نهاد و با این کار تا صبح ذکر خدا در نامه اعمال او نوشته می‌شد. من نیز تسبیح را می‌گردانم تا اقتدا به عمل جدّم کرده باشم».

همچنین در احادیثی؛ ائمه اطهار (علیهم السلام)سفارش به داشتن تسبیح برای مؤمنان می‌کردند؛ مانند:

1. امام صادق(علیه السلام)فرمود: «هرکس تسبیحى از تربت قبر امام حسین(علیه السلام) به همراه داشته باشد، ثواب ذکر تسبیح برای او نوشته می‌شود، هر چند ذکری بر زبان نیاورد».

2. امام زمان(عج) فرموده‌اند: «تسبیحى که دانه‌هاى آن از تربت امام حسین(علیه السلام) باشد، بهترین وسیله‌ شمارش ذکرهاست؛ زیرا کسى که آن‌را در دست دارد ، حتى اگر ذکر تسبیح را فراموش کند و آن‌را در دستانش بچرخاند، ثواب تسبیح براى او نوشته می‌شود».



1- اولین آیه قرآن « بسم الله الرحمن الرحیم » دارای 19 حرف عربی است.

2- قرآن مجید از 114 سوره تشکیل شده است و این عدد به 19 قسمت است. (6× 19).

3- اولین سوره ای که نازل شده است سوره علق نوزدهمین سوره از آخر قرآن است.

4- سوره علق 19 آیه دارد.

5- سوره علق 285 حرف (15× 19) دارد.

6- اولین بارکه جبرئیل امین با قرآن فرود آمد، 5 آیه اول سوره علق را آورد که شامل 19 کلمه است.

7- این 19 کلمه، 76 حرف (4× 19) دارد که به تعداد حروف «بسم الله الرحمن الرحیم» است.

8- دومین باری که جبرئیل امین فرود آمد 9 آیه اولی سوره قلم را آورده که شامل 38 کلمه است. (2 × 19) .

9- سومین بارکه جبرئیل امین فرود آمد 10 آیه اولی سوره مزمل را آورد که شامل 57 کلمه است. (3× 19).

10- چهارمین بارکه جبرئیل فرود آمد 30 آیه اولی سوره مدثر را آورد که آخرین آیه آن «بر آن دوزخ 19 فرشته موکلند» است. (آیه 30) .

 و...........



برابری مرد با زن:

واقعیت اعجاب‌آور این است که تعداد دفعاتی که کلمه مرد در قرآن دیده می‌شود ۲۴ مرتبه و تعداد دفعاتی که کلمه زن در قرآن دیده می‌شود هم ۲۴ مرتبه است، درنتیجه، نه تنها این عبارت از نظر دستوری صحیح است، بلکه از نظر ریاضیات نیز کاملاً بی‌اشکال است، یعنی ۲۴=۲۴

برابری در قرآن در همه مسائل دیده میشود:

دنیا ۱۱۵ / آخرت ۱۱۵

ملائک ۸۸ / شیطان ۸۸

زندگی ۱۴۵ / مرگ ۱۴۵

سود ۵۰ / زیان ۵۰

ملت (مردم) ۵۰ / پیامبران ۵۰

ابلیس ۱۱ / پناه جستن از شر ابلیس ۱۱

مصیبت ۷۵ / شکر ۷۵

صدقه ٧٣ / رضایت ٧٣

مسلمین ۴١ / جهاد ۴

*از سوره قمر تا آخر قرآن ۱۳۸۹ آیه وجود دارد . و سال ۱۳۸۹ قمری برابر ۱۹۶۹ میلادی است که تاریخ فتح ماه توسط بشر است.

*در تمام حیوانات، تعداد کروموزومهای حیوان نر و ماده برابر است و زنبور عسل تنها حیوانی است که ساختار کروموزومی آن با سایر حیوانات متفاوت است زیرا زنبور ماده ۱۶ جفت کروموزوم دارد در حالی که زنبور نر ۱۶ تک کروموزوم دارد و جالب است که شانزدهمین سوره قرآن به نام زنبور عسل(نحل) نام گذاری شده است.

*یک پژوهشگر هلندی غیر مسلمان چندی پیش تحقیقی در دانشگاه آمستردام انجام داد و به این نتیجه رسید که ذکرکلمه ی جلاله الله و تکرار آن ونیز صدای این لفظ، موجب آرامش روحی می شود واسترس و نگرانی را ازبدن انسان دور می کند و نیز به تنفس انسان نظم و ترتیب می دهد.

 


فرق حسد و غبطه این است که در حسد انسان آرزو مى کند که اى کاش مشابه آن نعمتى که براى دیگرى است براى خود او هم مى بود در عین حال زوال آن نعمت از غیر را دوست دارد. ولى در غبطه آرزوى رسیدن به نعمت مشابه را دارد ولى دوست ندارد که آن نعمت از دیگرى گرفته شود. 



إِنَّ عِدَّةَ الشهُّورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شهَرًا فىِ کِتَابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ مِنهْا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذالِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلَا تَظْلِمُواْ فِیهِنَّ أَنفُسَکُمْ.{توبه آیه 36}

شمار ماه‏ها در نزد خدا، در کتاب خدا از آن روز که آسمانها و زمین را بیافریده، دوازده است. چهار ماه، ماه‏هاى حرامند. این است شیوه درست. در آن ماهها بر خویشتن ستم مکنید.

*بهره انسان از دانش بسیار اندک است ونقص شناخت انسان او را مضطر به دین داری نموده است. با عدم غفلت از این مساله، بسیار روشن است که نمی توانیم دلیل احکام را بیابیم. عالم دارای اسرار بسیاری است و قسمت اعظم آن در دسترس دانش ما نیست (عالم غیب) و خبری از آن نداریم .

و خداوند بنا بر مصالح و مفاسد احکامی را تشریع می کند، منطقه ای در اطراف کعبه را "حرم" اعلام می کند و حرمت بیشتری برای آن قائل می شود. یا زمان خاصی را دارای حرمت بیشتری اعلام می کند. مثل ماه های حرام که احکام و جزئیات خاص خود را دارد. (رجب، محرم، ذیقعده و ذیحجه ماه های حرام هستند.)

و با توجه به پیوند شدید روح و جسم در انسان، زمان و مکان در او موثر واقع می شوند و مناسک با توجه به زمان و مکان بیان می شوند. مساله حج، روزه و جهاد و ... بعضی از این مناسک هستند.

به عنوان مثال جنگ در این ماه ها حرام است:تحریم جنگ در این چهار ماه یکى از طرق پایان دادن به جنگهاى طویل المدة، و وسیله اى براى دعوت به صلح و آرامش بود، زیرا هنگامى که جنگجویان چهار ماه از سال اسلحه را به زمین بگذارند و صداى چکاچک شمشیرها یا صفیر گلوله‏ ها خاموش شود و مجالى براى تفکر و اندیشه به وجود آید احتمال پایان یافتن جنگ بسیار زیاد است. همیشه ادامه یک کار با شروع مجدد آن پس از خاموشى تفاوت دارد و دومى به مراتب مشکلتر است، فراموش نمى‏کنیم که در دوران جنگهاى بیست‏ ساله ویتنام چه اندازه زحمت مى‏کشیدند تا یک آتش بس بیست و چهار ساعته در آغازسال نو مسیحى یا مانند آن به وجود آورند، ولى اسلام براى پیروان خود در هر سال یک آتش بس چهارماهه اعلام میدارد و این خود نشانه روح صلح‏ طلبى اسلام است."

\