نماد مهر

ღ♥ღ از آسمان مهربان تر خدای آسمان است که آنرا گنبد هستی قرار داده است ღ♥ღ

نماد مهر

ღ♥ღ از آسمان مهربان تر خدای آسمان است که آنرا گنبد هستی قرار داده است ღ♥ღ

لبخند حلال
آخرین نظرات
  • ۲۹ شهریور ۹۷، ۲۰:۱۱ - 00:00 :.
    تسلیت

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیامبر اکرم(ص)» ثبت شده است


این موضوع در بین علماء شیعه و سنی مشهور و مکرّر وارد شده است اما علماء در مورد آن اتفاق نظر ندارند:

علامه مجلسی در بحار نقل می فرماید:

رسول خدا (ص) از خیبر بیرون رفت و در راه به استراحت پرداخت و نگهبانی شب را به بلال سپرد و بعد به خواب رفت. بلال مدتی بیدار ماند و نماز خواند در نزدیکی های صبح به خواب رفت از قضا نه بلال بیدار شد و نه رسول خدا و نه کسی از اصحاب؛ تا خورشید طلوع کرد و حرارت خورشید آنها را بیدار کرد. ناگهان حضرت بیدار شد و فرمود: بلال چرا بیدارمان نکردی؟ 

بلال گفت: پدرم به فدایت یا رسول الله مرا هم مانند شما خواب ربود. 

حضرت فرمود: حرکت کنید؛ مقداری حرکت کرده بودند که حضرت ایستاد و وضو گرفت به بلال گفت؛ اذان بگو. 

آنگاه نماز صبح را قضا کرد و بعد فرمود: هر که نمازی را فراموش کند و بعد به یادش بیاید هر وقت که یادش آمد بخواند.

در اکثر منابع شیعه این قضیه به همین شکل وارد شده است و اکثر علماء شیعه آن را قبول دارند. ابن اثیر از علماء اهل تسنن می گوید این قضیه در بین علماء سنی شهرت دارد.

مرحوم شهید اوّل (از علمای بزرگ شیعه) در کتاب الذکری فرموده است: حکایت فوق را زراره به طور صحیح از امام باقر (علیه السّلام) نقل کرده و پس از نقل آن گوید: ندیده ام کسی این خبر را به عنوان عیب جوئی و نقص آن حضرت رد کند. 

مرحوم کلینی (از علمای بزرگ شیعه) در کتاب کافی از امام صادق نقل کرده که اعرج می گوید از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: رسول خدا نماز صبحش به قضا ماند، خدا او را در خواب داشت تا آفتاب طلوع کرد و این رحمتی بود برای مردم، چون تا آن وقت اگر از مردم کسی نمازش به قضا می ماند مردم او را سرزنش کرده و می گفتند آیا به نمازت اهمیت نمی دهی. تا اینکه خواب آن حضرت سنّت و طریقه ای گردید تا اگر کسی نمازش قضا می شد در جواب مردم می گفت: کاری است که برای رسول خدا نیز پیش آمده است. پس خواب ماندن آن حضرت اسوه و رحمتی برای مردم شد و خدای سبحان بدین صورت به این امّت رحم کرد.

علامه مجلسی در بحارالانوار بعد از ذکر این قضیه فرموده است که ابن بکیر در موثقه خودش گفته است که پیامبر حتی یک سجده سهو نیز در طول نمازهای خود انجام نداد چون برای معصوم سهو و نسیان جایز نمی باشد. ولی این مسئله(یعنی قضا شدن نماز صبح پیامبر) از این بحث خارج است. چون پیامبر این مسئله را عمداً انجام داده است. این قضیه به امر خدا برای تعلیم امت و یا برای بعضی از مصالح بعید انجام شده است. چون حضرت در خواب نیز مثل بیداری به همه چیز عالم بوده و توجه دارد پس چطور ممکن است نماز را با علم به دخول و خروج وقت به قضا بگذارد. بلال هم مثل سایرین خسته بوده و ممکن بود در خواب بماند. مگر اینکه بگوئیم پیامبر در این لحظه و در این وقت مأمور به ترک نماز برای مصالحی با علم به دخول و خروج وقت بوده است. و به خاطر رحمت به این امت و تعلیم آنها مأمور به ترک نماز بوده است.

والا اگر مأمور به ترک نماز نبوده باشد، این مسئله با عصمت حضرت منافات دارد. به هر حال بعد از اینکه اکثر علماء این قضیه را نقل کرده و صحت آن را قبول کرده اند، در عین حال هیج کدام این قضیه را بر حضرت عیب و نقص ندانسته اند و آنها قضای این نماز را تابع یک سری مصالح و رحمت برای مردم دانسته اند.

در حالی که علمای شیعه معتقدند که فقط همین نماز از پیامبر قضا شده است ولی در روایات علمای اهل سنت آمده است که در یکی از روزهای خندق نماز خواندن برای حضرت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و اصحابش میسر نشد و نماز یک شبانه روز را یک جا در شب به جا آوردند. ولی در وسائل الشیعه به نقل از مجمع البیان نقل شده است که علی (علیه السلام) و پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در لیله الهریر (خندق) نماز را با اشاره به جا آوردند و نماز قضا نشد و فقط یک بار و آن هم نماز صبح حضرت قضا شده است

روایات متعددی در نکوهش افرادی وارد شده است که نام پیامبر(صلی الله وعلیه وآله) را بشنوند، ولی صلوات نفرستند:


1. پیامبر(صلی الله علیه وآله): «شقی کسی است که نام من در نزد او برده شود، ولی بر من درود نفرستد».[1]


2. پیامبر(صلی الله وعلیه وآله): «کسی که نام من در نزد او برده شود، ولی بر من درود نفرستد، راه بهشت را گم کرده است».[2]


3. پیامبر(صلی الله وعلیه وآله): «جفاکارترین مردم کسی است که نام من در نزد او برده شود، اما بر من درود نفرستد».[3]


4. پیامبر(صلی الله وعلیه وآله): «بخیل کسى است که نام من نزد او برده شود و او بر من درود نفرستد».[4] هم‌چنین آن‌حضرت(صلی  الله وعلیه وآله) فرمود: «بخیل به تمام معنا کسى است که هر گاه نام من نزد او برده شود، ولی بر من درود نفرستد».[5]

 

این روایات پیامبر(صلی الله وعلیه وآله) در واقع، تفسیر آیه 56 سوره احزاب بودهو تبیین کننده دستور خدا است، نه خواهشی نفسانی و شخصی؛ لذا هر فردی که به هر توصیه خدا - از جمله توصیه موجود در این آیه - عمل نمی‌کند، دل پیامبر(صلی الله وعلیه وآله) که شاهد و ناظر بر اعمال امت است را آزرده کرده و از این‌راه به او جفا و ستم، می‌کند و راه بهشت را گم می‌کند و به جهنم وارد می‌شود.


گفتنی است که این روایات بیشتر شامل کسانی می‌شود که از روی عناد و دشمنی با آن‌حضرت(صلی الله وعلیه وآله) صلوات را رها می‌کنند، اما کسانی که احترامشان به پیامبر اسلام(صلی الله وعلیه وآله) واضح است، اما از روی اشتباه و یا فراموشی این ذکر را ترک کنند، مشمول این روایات نمی‌شوند؛ از این‌رو با وجود چنین روایاتی، هیچ‌کدام از فقها چنین حکمی نداده‌اند که با هربار شنیدن نام پیامبر اسلام(صلی الله وعلیه وآله) بر همه مکلفان واجب است که صلوات بفرستند و گرنه مرتکب گناه شده‌اند. 

اگر منظور، خطورات ذهنی باشد که معمولاً اختیارش در دست انسان نیست، کار حرامی صورت نگرفته است، اما اگر از روی عمد و اختیار در ذهن خود به دشنام بپردازد و تنها آن‌را بر زبان نیاورد، اشکال دارد و باید از آن پرهیز کرد. قرآن کریم در چندین آیه - مانند آیه 29 سوره محمد و آیه 11 سوره فتح – انسان‌ها را در مقابل آنچه عمداً در دل خود می‌گذرانند مسئول دانسته است.

در هر حال، برای دفع افکار و وسوسه شیطانی، مداومت بر ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم» مفید است.

ضمائم:

پاسخ دفاتر مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[1]

حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی):

اگر فقط خطورات غیر اختیاری ذهنی باشد اشکالی ندارد .

حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی (مد ظله العالی):

چنین افکاری که به صورت غیر ارادی به ذهن خطور می‌کند حرام نیست و نباید نسبت به چنین خطوراتی حساس شد.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):

حدیث نفس غیر اختیاری حکمی ندارد و در این گونه موارد خوب است از ذکر لا حول و لا قوة الّا بالله استفاده شود.

حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دامت برکاته):

اگر مقصود نوعی نجوای درونی است که فرد از روی عمد و اختیار با فراهم آوردن مقدمات ذهنی آن، این گونه مطالب را در ذهن خود عبور دهد، این کار در حقیقت فعل اختیاری او است و حرام است و استحقاق بازخواست در محضر خدای متعال را دارد. اما اگر خطورات کاملاً غیر اختیاری ذهن، مقصود است و همراه مبرز خارجی مانند کلام، اشاره و رفتار نباشد، گناهی رخ نداده است.

در هر حال، از نظر اخلاقی امری است که باید در پیشگیری از آن تلاش کرد و برای رشد معنوی نفس مضر است. ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم» برای دفع این خطورات غیر ارادی نافع است.

در برخی روایات بیان شده که موی سر پیامبر اکرم(ص) تا حدی بلند بوده است اما بلندی آن از نرمه گوش فراتر نمی‌رفت:

ایوب بن هارون گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا رسول خدا(ص) فرق سرش را باز می‌کرد؟ امام(علیه السلام) فرمود: «نه، موقعى که رسول خدا(ص) موى سرش تا نرمه گوش می‌رسید، موهاى خود را کوتاه می‌کرد».

گفتنی است؛ بلند کردن مو اگر موجب شهرت نشود و مطابق عرف جامعه باشد ایرادی نداشته و دلیل شرعی نمی‌خواهد، اما باید نظافت آن‌را رعایت نمود و رسول خدا(ص) علاوه بر این‌که خود به آراستگی ظاهری توجه ویژه داشت به دیگران نیز توصیه می‌نمود که این‌گونه باشند، چنان‌که امام علی(علیه السلام)  به نقل از رسول خدا(ص) ‌فرمود: «هرکس موى سر بگذارد باید آن‌را نیکو رسیدگی و آرایش کند یا این‌که آن‌را کوتاه کند».

در پایان یادآور می‌شویم که؛ رسول خدا(ص) یک‌بار موی سرشان را بلند کردند، با این‌که سیره ایشان این بوده است که موی سر را به قدری بلند نمی‌گذاشتند که نیاز به باز کردن فرق سر باشد. آن یک‌بار را ابابصیر از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل می‌کند: از امام صادق پرسیدم: «فرق» باز کردن در وسط موى سر از سنّت است؟ امام(علیه السلام) فرمود: «نه»، گفتم: آیا رسول خدا(ص) هیچ وقت براى موى سرش «فرق» گذاشت؟ فرمود: «آرى». پرسیدم: چگونه می‌شود که رسول خدا(ص) این کار را انجام دهد، حال آن‌که از «سنت» نباشد؟! فرمود: «هرکس در وضعى قرار بگیرد که رسول خدا در آن وضع قرار داشت باید مانند آن‌حضرت موى سرش را تفریق نماید». گفتم: آن وضعیت چه بود؟ فرمود: «وقتی رسول خدا از خانه کعبه جلوگیرى شد با این‌که شتر قربانى رانده بود و محرم شده بود خوابى را دید خدا در قرآن گزارش داده که‏: «لَقَدْ صَدَقَ اللهُ رَسُولَهُ الرُّؤِِْیا بِالْحَقِّ ...»پس رسول خدا دانست که در آینده نزدیک فرامی‌رسد آنچه به وى نوید داده شده (به سلامت وارد مکه خواهد شد)، لذا موى سرش را تقصیر نکرد و از زمانى که احرام بسته بود تا سال بعد همچنان موى سرش باقى بود - که به ناچار نیازمند تفریق گردید - ولى پس از انجام عمل حج و تراشیدن موى سر، آن‌حضرت، دیگر موى سرش را بلند نکرد، و نه قبل از وضع نامبرده، موى سرش را می‌گذاشت که آنقدر بلند شود که احتِِیاج به فرق گرفتن داشته باشد».

فقها بنا بر برخی روایات که از جمله آن روایتی است که بیان شد؛ حکم به استحباب بلند گذاشتن مو، خصوصاً از اول ذیقعده، برای کسی که نیت حج دارد، کرده‌اند.

**********************************************

*****************************