نماد مهر

ღ♥ღ از آسمان مهربان تر خدای آسمان است که آنرا گنبد هستی قرار داده است ღ♥ღ

نماد مهر

ღ♥ღ از آسمان مهربان تر خدای آسمان است که آنرا گنبد هستی قرار داده است ღ♥ღ

لبخند حلال
آخرین نظرات
  • ۲۹ شهریور ۹۷، ۲۰:۱۱ - 00:00 :.
    تسلیت

۵ مطلب با موضوع «یه لقمه شعر» ثبت شده است


آقا قسم به جان شما خوب می‌شوم
باور کن آخرش به خدا خوب می‌شوم

حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش
با یک نگاه لطف شما خوب می‌شوم

این روزها ز دست دل خویش شاکیم
قدری تحملم بنما خوب می‌شوم

من ننگ و عار حضرتتان تا به کِی شوم
کِی از دعای اهل بکا خوب می‌شوم

جمعی کبوتر حرم فاطمی شدند
من هم شبیه آن شهدا خوب می‌شوم

گر چه دلم ز دوری تان پر جراحت است
در چشمه سار ذکر و دعا خوب می‌شوم

من بدترین غلام حقیر ولایتم
ای بهترین امام، بیا، خوب می‌شوم

با این همه بدی به ظهور شما قسم
با یک نسیم کرب و بلا خوب می‌شوم


 

ای مهر تو در دل ها وی مهر تو بر لب ها

وی شور تو در سرها وی سر تو در جان ها

تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم

بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها

تا خار غم عشقت آویخته در دامن

کوته نظری باشد رفتن به گلستان ها

آن را که چنین دردی از پای دراندازد

باید که فروشوید دست از همه درمان ها


عارفانه ای کوتاه از سعدی شیرازی 

زیبـاســـت چشمـی بـاز کـن

گردشـــی در کوچــه باغ راز کن

 هر که عشقش در تماشا نقش بست

عینک بد بینی خود را شکسـت

 علـت عـاشــــق ز عـلتــها جــداســـت

عشق اسطرلاب اسرار خداست

 من مـیـــان جســـمها جــان دیـــده ام

درد را افکنـــده درمـان دیـــده ام

 دیــــده ام بــر شـــاخه احـســـاســها

می تپــد دل در شمیــــم یاسها

 زنــدگــی موسـیـقـی گنـجشـکهاست

زندگی باغ تماشـــای خداســت

 گـــر تـــو را نــور یـقیــــن پیــــــدا شود

می تواند زشــت هم زیبا شــود

 زنـدگــی یــعنـی همیـــــــن پــروازهــا

صبـــح هـا، لبـخند هـا، آوازهـــا

 ای خــــطوط چهــــره ات قـــــــرآن من

ای تـو جـان جـان جـان جـان مـن

 با تـــو اشــــعارم پـر از تــو مــی شـود

مثنوی هایـم همــه نو می شـود

 حرفـهایـم مــــرده را جــــان می دهــد

واژه هایـم بوی بـاران می دهـــد


در میخانه به روی همه باز است هنوز

سینه سوخته در سوز و گداز است هنوز

دست بردار ز سوداگری و بوالهوسی

دست عشاق سوی دوست دراز است هنوز

 امام خمینی (ره)  

                            

به سان رود...

که در نشیب دره..

سر به سنگ می زند...

رونده باش...

امید هیچ معجزی ز مرده نیست...

زنده باش...

«هوشنگ ابتهاج»