نماد مهر

ღ♥ღ از آسمان مهربان تر خدای آسمان است که آنرا گنبد هستی قرار داده است ღ♥ღ

نماد مهر

ღ♥ღ از آسمان مهربان تر خدای آسمان است که آنرا گنبد هستی قرار داده است ღ♥ღ

لبخند حلال
آخرین نظرات
  • ۲۹ شهریور ۹۷، ۲۰:۱۱ - 00:00 :.
    تسلیت

۴۳ مطلب با موضوع «دانستنی های دینی» ثبت شده است

بر اساس برخی از روایات تربت امام حسین(ع) در روز عاشورا به رنگ خون تبدیل شده بود:

1.انس بن مالک می‌گوید یکی از فرشتگان از خدا اجازه خواست که به زیارت پیامبر(ص) برود. خدا نیز به او اجازه داد. در همان زمان امام حسین(ع) نزد پیامبر(ص) آمد که حضرتشان او را بوسید و در جای خودش قرار داد. آن فرشته به پیامبر(ص) گفت: به زودی امت تو او را به شهادت می‌رسانند. سپس تربتی به آن‌حضرت(ص) نشان داد و گفت زمانی که این تربت به رنگ خون درآمد، علامت آن است که امام حسین(ع) به شهادت می‌رسد. سالم بن ابی جعد می‌گوید آن فرشته میکائیل بود.
2.هنگام خروج امام حسین(ع) از مدینه به سمت کربلا، ام‌سلمه،(همسر پیامبر) به امام(ع) پیشنهاد داد که به سمت عراق نرود؛ زیرا از رسول خدا(ص) شنیده بود که پسرم حسین در زمینى به نام «کربلا» شهید مىشود. همچنین ام‌سلمه مقدارى از خاکی را که پیامبر(ص) به او داده بود به امام(ع) نشان داد. امام(ع) فرمود: به خدا قسم! که شهادت من چنین است و اگر به عراق هم نروم مرا خواهند کشت. سپس امام(ع) محل شهادت خود را به ام‌سلمه نشان داد و مقدارى از تربت آن‌جا را به او داد و فرمود: هر وقت این دو خاک به رنگ خون درآمد، بدان که من کشته شده‏ام. وقتى عصر عاشورا آن دو خاک به رنگ خون درآمدند. ام‌سلمه گریه و شیون نمود. در آن‌روز، هیچ سنگى را بلند نکردند، مگر این‌که زیر آن، خون تازه می‌جوشید.
3.هنگامی که امام علی(ع) بعد از جنگ صفین به سرزمین نینوا رسید، به ابن عباس فرمود: از پیامبر(ص) شنیدم که بعد از جنگ با خوارج به سرزمین کربلا می‌رسی که در آن‌جا حسین(ع) و فرزندانش کشته شده و به خاک سپرده خواهند شد. سپس امام(ع) به ابن عباس فرمود: در این اطراف پشکل آهوی زرد رنگی را پیدا کن. ابن عباس مقداری از فضولات آهو(که البته مانند زعفران خوشبو و خوش‌رنگ بود) را یافت و امام(ع) به او فرمود که هرگاه دیدى اینها به رنگ خون درآمدند، بدان‌که امام حسین(ع) کشته شده و در این زمین دفن شد. ابن عباس می‌گوید: من با دقّت از آنها محافظت می‌کردم و زمانی که خون‌آلود شدند،‌ گریه را آغاز کردم و گفتم: به خدا قسم حسین کشته شده است.
صرف نظر از بررسی سندی روایات یاد شده،‌ باید گفت دست کم این روایات، نشانگر آن نیستند که هر فردی در هر کجا و در طول زمان، قطعه‌ای از خاک کربلا را به همراه داشته باشد، آن خاک در عاشورا خون‌آلود خواهد شد، بلکه شاید این نشانه‌ای بود از طرف معصومان(ع) که تنها به برخی از افراد داده شده است و امروزه نیز شاید این نشانه برای گروهی از اولیای الهی وجود داشته باشد.

 

خداوند فرشتگان را مأمورانی قرار داد که جهان را مدیریت کنند و طبیعتا هیچ‌کدام نمی‌تواند از مأموریت خود سرباز زنند. به عنوان نمونه فرشته‌ی مرگ نمی‌تواند به هیچ بهانه‌‌ای از ورود به یک خانه خودداری کرده و تکلیف خود را انجام ندهد. با این وجود در برخی روایات، اعلام شده است که فرشتگان(ظاهرا فرشتگان رحمت) وارد برخی خانه‌ها نخواهند شد:

خانه‌ای که در آن سگ، تصاویر اجسام(صاحب روح) و ظرفی که در آن ادرار می‌کنند.
خانه‌ای که در آن شراب و آلات موسیقی(طنبور و دایره) باشد، ملائکه داخل نمی‌شوند و دعای اهل منزل مستجاب نمی‌شود، و خدا برکتش را از آنان برمی‌دارد.
خانه‌ای که در آن انسان با حالت جنابت حضور داشته باشد.
خانه‌ای که در دم در آن خون باشد.‏

از مجموع این روایات برداشت می‌شود که فرشتگان رحمت، به منازلی که در آنها معصیت خد انجام شود و یا ساکنان آن از یاد خدا غافل‌اند، تمایل ورود ندارند.

چه نام‌هایی باعث افزایش برکت در خانه می‌شوند؟

در ارتباط با پرسش ابتدا دو مقدمه را مطرح می‌کنیم:

در معارف دینی یکی از عوامل افزایش رزق و روزی،رعایت تقوا معرفی شده است: «و مَنْ‏ یتَّقِ‏ اللَّهَ‏ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» «وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ‏»؛و هرکس تقوا را رعایت‌ کند، خداوند راه برون‌رفت از مشکلات را در اختیار او قرار خواهد داد و از جایى که گمانش را ندارد روزی‌اش می‌دهد.
از سوی دیگر، انتخاب نام نیکو برای فرزندان از توصیه‌های اولیای الهی است. امام علی(ع) در همین زمینه می‌فرماید: «حقّ فرزند بر پدرش آن است که نامش را نیکو قرار داده و او را باادب و آراسته بار آورد، و قرآن را به او بیاموزد».
از دو مقدمه‌ی بالا می‌توان نتیجه گرفت انتخاب هر نام نیکی که نشانی از شرک، بی‌ایمانی و دوری از ارزش‌های اسلامی نداشته باشد، می‌تواند مصداقی از مصادیق تقوا باشد و همان‌گونه که گفته شد، تقوا خود یکی از عوامل افزایش روزی خواهد بود، اما با این وجود واضح و روشن است که انتخاب نام‌ پیامبران و اولیای الهی، انتخاب برتری است؛ از این‌رو است که برخی روایات، انتخاب برخی نام‌های ویژه‌ای را پیشنهاد کرده و آن‌را از عوامل برکت در رزق برشمرده است:

رسول خدا (ص): «هیچ خانه‌ای نیست که نام محمد در آن باشد، مگر خداوند روزی آن خانه را وسیع گرداند».
امام کاظم(ع): «در خانه ه‏ایى که در آن نام‌های محمّد، احمد، على، حسن، حسین، طالب، عبدالله و فاطمه باشد، فقر وارد نمىشود».
البته همان‌گونه که گفته شد؛ هر نام نیکی که با موازین دینی ناهم‌خوانی نداشته باشد، رفتاری تقوامدار بوده و قابل پذیرش است.  

 

 


 آیا امام علی(ع) تمام نمازهای صبح خود را با غسل جنابت خوانده و نیز آیا ازدواج موقتی با خواهر خلیفه دوم داشته است؟
پرسش
آیا این‌که گفته شده؛ امام علی تمام نمازهای صبح خود را با غسل جنابت خوانده و یا آن‌حضرت با خواهر عمر ازدواج موقت کرد، درست است؟
پاسخ اجمالی
گفتاری در فضای مجازی نقل شده است که به صورت خلاصه این‌گونه می‌باشد: «امیر مؤمنان علی(ع)، فضیلت نکاح و متعه را بیان می‌فرمود، تا به جایی رسید که فرمود: من از روزی که به تکلیف رسیده‌ام تا حال یک شب بی‌زن نخوابیده‌ام، در باقی عُمر هم یک شب بی‌زن نخواهم خوابید. عُمَر حاضر بود و با خود خیال کرد که با این ادعای او، می‌توانم علی را دروغگو نشان دهم و دروغ او را بر مردم ظاهر گردانم، علی را به خانه خود دعوت می‌کنم تا به مردم نشان دهم که او دروغ گفته است. اما همان شب خواهر عمر خود را تسلیم امام می‌کند و امام او را می‌پذیرند». یک‌بار خواندن این گفتار، همه مسائل را برای انسان آشکار می‌کند و دیگر نیازی به بحث از جزئیات نیست؛ اما به صورت کلی باید گفت:
1. بخش دوم این گفتار با اندکی تفاوت در کتاب «أنوار نعمانیه» تألیف محدث جزائری با عبارت «یحکی» نقل شده است،اما هیچ سندی برای آن، ذکر نکرده است؛ ‌زیرا این کتاب -علاوه بر اشکالات متعددی که بر آن شده- از کتاب‌های متأخر بوده و بدون ذکر سند نمی‌توان روایاتش را پذیرفت.
2. وجود اشکالات محتوایی بسیار زیاد بر این گفتار، مخصوصاً در بخش اول آن، ظن به دروغ و جعلی بودن آن‌را به یقین تبدیل می‌کند و اساساً فرض این‌که در طول زندگی یک انسان جنگ‌جو مانند امام علی(ع)، حضرتشان بتواند حتی یک شب بدون همسر نخوابد، ‌فرضی خلاف واقع بوده و هر شخصی به بطلان آن پی می‌برد.
البته روایاتی وجود دارد که در آنها پیامبر(ص) و ائمه اطهار دستور داده‌اند؛ انسان ازدواج کند و وقتی مسلمان به دورانی رسید که باید در آن ازدواج کند، حتی یک شب نیز  مجرّد نماند، امام صادق(ع) می‌فرماید: «شخصی به پیش پدرم امام باقر(ع) آمد. پدرم به او گفت: آیا زن داری؟ شخص گفت: نه  امام فرمود: دوست ندارم تمام دنیا و آنچه در آن است از آن من باشد و من شبی را بخوابم در حالی‌که هیچ همسری ندارم. دو رکعت نماز انسان ازدواج کرده بهتر از مردی است که شب را به عبادت و روز را به روزه بگذراند [ولی ازدواج نکرده باشد]. سپس پدرم هفتاد دینار به او داد تا ازدواج کند».
البته عبارت «إِنِّی أَبِیتُ‏ لَیْلَةً لَیْسَ‏ لِی زَوْجَةٌ» اشاره به برتری تأهل داشته و این‌که طبیعی است انسان متأهل در بیشتر شب‌ها دسترسی به همسر خود دارد. نه این‌که هر شب عمل زناشوئی را انجام دهد.


 


این موضوع در بین علماء شیعه و سنی مشهور و مکرّر وارد شده است اما علماء در مورد آن اتفاق نظر ندارند:

علامه مجلسی در بحار نقل می فرماید:

رسول خدا (ص) از خیبر بیرون رفت و در راه به استراحت پرداخت و نگهبانی شب را به بلال سپرد و بعد به خواب رفت. بلال مدتی بیدار ماند و نماز خواند در نزدیکی های صبح به خواب رفت از قضا نه بلال بیدار شد و نه رسول خدا و نه کسی از اصحاب؛ تا خورشید طلوع کرد و حرارت خورشید آنها را بیدار کرد. ناگهان حضرت بیدار شد و فرمود: بلال چرا بیدارمان نکردی؟ 

بلال گفت: پدرم به فدایت یا رسول الله مرا هم مانند شما خواب ربود. 

حضرت فرمود: حرکت کنید؛ مقداری حرکت کرده بودند که حضرت ایستاد و وضو گرفت به بلال گفت؛ اذان بگو. 

آنگاه نماز صبح را قضا کرد و بعد فرمود: هر که نمازی را فراموش کند و بعد به یادش بیاید هر وقت که یادش آمد بخواند.

در اکثر منابع شیعه این قضیه به همین شکل وارد شده است و اکثر علماء شیعه آن را قبول دارند. ابن اثیر از علماء اهل تسنن می گوید این قضیه در بین علماء سنی شهرت دارد.

مرحوم شهید اوّل (از علمای بزرگ شیعه) در کتاب الذکری فرموده است: حکایت فوق را زراره به طور صحیح از امام باقر (علیه السّلام) نقل کرده و پس از نقل آن گوید: ندیده ام کسی این خبر را به عنوان عیب جوئی و نقص آن حضرت رد کند. 

مرحوم کلینی (از علمای بزرگ شیعه) در کتاب کافی از امام صادق نقل کرده که اعرج می گوید از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: رسول خدا نماز صبحش به قضا ماند، خدا او را در خواب داشت تا آفتاب طلوع کرد و این رحمتی بود برای مردم، چون تا آن وقت اگر از مردم کسی نمازش به قضا می ماند مردم او را سرزنش کرده و می گفتند آیا به نمازت اهمیت نمی دهی. تا اینکه خواب آن حضرت سنّت و طریقه ای گردید تا اگر کسی نمازش قضا می شد در جواب مردم می گفت: کاری است که برای رسول خدا نیز پیش آمده است. پس خواب ماندن آن حضرت اسوه و رحمتی برای مردم شد و خدای سبحان بدین صورت به این امّت رحم کرد.

علامه مجلسی در بحارالانوار بعد از ذکر این قضیه فرموده است که ابن بکیر در موثقه خودش گفته است که پیامبر حتی یک سجده سهو نیز در طول نمازهای خود انجام نداد چون برای معصوم سهو و نسیان جایز نمی باشد. ولی این مسئله(یعنی قضا شدن نماز صبح پیامبر) از این بحث خارج است. چون پیامبر این مسئله را عمداً انجام داده است. این قضیه به امر خدا برای تعلیم امت و یا برای بعضی از مصالح بعید انجام شده است. چون حضرت در خواب نیز مثل بیداری به همه چیز عالم بوده و توجه دارد پس چطور ممکن است نماز را با علم به دخول و خروج وقت به قضا بگذارد. بلال هم مثل سایرین خسته بوده و ممکن بود در خواب بماند. مگر اینکه بگوئیم پیامبر در این لحظه و در این وقت مأمور به ترک نماز برای مصالحی با علم به دخول و خروج وقت بوده است. و به خاطر رحمت به این امت و تعلیم آنها مأمور به ترک نماز بوده است.

والا اگر مأمور به ترک نماز نبوده باشد، این مسئله با عصمت حضرت منافات دارد. به هر حال بعد از اینکه اکثر علماء این قضیه را نقل کرده و صحت آن را قبول کرده اند، در عین حال هیج کدام این قضیه را بر حضرت عیب و نقص ندانسته اند و آنها قضای این نماز را تابع یک سری مصالح و رحمت برای مردم دانسته اند.

در حالی که علمای شیعه معتقدند که فقط همین نماز از پیامبر قضا شده است ولی در روایات علمای اهل سنت آمده است که در یکی از روزهای خندق نماز خواندن برای حضرت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و اصحابش میسر نشد و نماز یک شبانه روز را یک جا در شب به جا آوردند. ولی در وسائل الشیعه به نقل از مجمع البیان نقل شده است که علی (علیه السلام) و پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در لیله الهریر (خندق) نماز را با اشاره به جا آوردند و نماز قضا نشد و فقط یک بار و آن هم نماز صبح حضرت قضا شده است

 

 

 در دین مبین اسلام میان شب‌ها و روزهای سال، ایام و اوقاتی وجود دارند که نسبت به آن‌ها توجّه و تأکید خاصی شده است و حتی برای آن ها اعمالی نیز آمده است و ارزشمندی بعضی از ایام و لیالی مورد اتفاق همه مسلمین است مانند شب و روز مبعث ولی بعضی از این زمان‌ها به عقیده گروه یا مذهبی خاصّ از مسلمانان دارای بار ارزشی هستند و لیلة الرغائب از جمله شب هایی است که از نظر شیعه یکی از شب های ارزشمند و پر فضیلتی است که برای آن اعمالی نیز برشمرده اند.
 
علّت این که شب جمعه اول ماه رجب را لیلة الرغائب نامیده‌اند این است که این شب از اهمیت و فضیلت زیادی برخوردار است و برای آن شب، اعمالی ذکر شده است که هر کس آن‌ها را به جا بیاورد إن شاء الله حاجت‌های او برآورده خواهد شد و این شب از شب‌های معدودی است که از اهمیت و فضیلت خاصّی برخوردار است.
 
 علّت این که این شب را لیلة الرغائب (در میان مردم معروف به شب آرزوها) می‌گویند این است که این شب از نظر شیعه یکی از شبهائی است که نزد خداوند از فضیلت خاصّی برخوردار است و در روایات اهل بیت علیهم السلام بر پاسداشت آن شب تأکید زیادی شده است.
 
به عنوان مثال در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در فضیلت این شب نقل شده است که حضرت فرمود: از شب جمعه اول ماه رجب غفلت نکنید همانا آن شب شبی است که ملائکه آن شب را لیلة الرغائب می‌نامند و در آن شب وقتی یک سوم شب گذشت هیچ ملکی در آسمان و زمین باقی نمی‌ماند مگر این که در کعبه و حوالی آن جمع می‌شوند و خداوند خطاب به آن‌ها می‌فرماید: ای ملائکه من؛ هر چه در دل دارید از من بخواهید و ملائکه می‌گویند: ای خدای ما حاجت ما از تو این است که روزه گیرندگان ماه رجب را ببخشی و خداوند در جواب آن‌ها می‌فرماید: این کار را انجام دادم.


 

 

در روایات اسلامی، توصیه ویژه‌ای نداریم که «سفره حضرت ابوالفضل(ع)» را به عنوان یک عمل عبادی معرفی کند؛ از این‌رو، نمی‌توان شرایط خاصی را برای آن در نظر گرفت؛ با این وجود:
1. حضرت ابوالفضل(علیه السلام) دارای مقامی است که شهدا بر آن غبطه می‌خورند.
2. با توجه به چنین مقام والایی، می‌توان برای برآورده شدن حاجات، با انجام خیراتی از قبیل پهن کردن سفره اطعام و تقدیم ثوابش به آن‌حضرت، ایشان را شفیع خود قرار داد که البته این موضوع اختصاصی به حضرتشان نداشته و در مورد هر کدام از بندگان ویژه خداوند و دیگر اولیاء الله نیز می‌توان این کار را انجام داد.
3. اگر نذری در ارتباط با چگونگی اطعام وجود داشته باشد، باید بر اساس نذر عمل شود. و در غیر این صورت می‌توان با هر روش مشروعی و بسته به سلیقه برگزارکننده، این کار را انجام داد.
 

 

در آموزه‌های قرآن کریم می‌خوانیم:

«به هر طرف که رو کنید خدا در آن سوی است».

«هرکجا باشید خداوند با شما است».


پس حضور خداوند در همه جا مطلب صحیحی است، ولی این موضوع با نماز خواندن مسلمانان به یک سمت (کعبه) منافاتی ندارد، بلکه انجام این فریضه الهی به سمت مسجد الحرام، امری است تعبدی و دارای حکمت، که توضیح آن در قالب چند نکته ذکر می‌شود:


1. در جایی از دستورات دینی گفته نشده است که نماز و برخی از دیگر عبادات باید به سمت خدا انجام شود، که چنین اشکالی مطرح شود که خدا همه جا هست، پس به هر سمتی می‌توان نماز خواند، بلکه در احکام و شرایط نماز آمده است که باید این عبادت، به سمت قبله (که همان کعبه در مکه است)، اقامه شود.

به عبارت دیگر، همان خدایی که فرموده است «به هر طرف رو کنید خدا در آن سوی است»، همو دستور داده است که به هنگام نماز به طرف مسجدالحرام نماز بخوانید؛ آن‌جا که می‌فرماید: «پس روى خود را به سوى مسجد الحرام کن! و شما [ای مسلمانان] نیز هر کجا باشید [در نماز] روى خود را به سوى آن بگردانید».

پس این موضوع، یک حکم تعبدی و از شرایط صحت نماز است؛ همان‌طور که خدا همه زبان‌ها را می‌داند، ولی باید نماز را به زبان عربی خواند.


2. گفتنی است که خانه کعبه، یادگار بت‌شکن تاریخ، حضرت ابراهیم(علیه السلام) بوده و قدیمی‌ترین پایگاه توحید است و توجه چندین‌باره در هر شبانه‌‌روز به آن، یادآور خاطرات توحیدی می‌باشد.


3. این‌که تمامی مسلمانان به یک‌سو نماز بخوانند نوعی وحدت و اتحاد را میان آنان رقم خواهد زد و نقطه مشترک قابل توجهی خواهد بود که می‌تواند همه را به یک‌سو متوجه سازد. و عکس آن، اگر هر کس به سویی بخواهد نماز بخواند تفرقه‌‌ای نازیبا در میان مسلمانان به وجود آمده و محتمل است که همین ناهماهنگی،‌ گسست‌های دیگری را نیز میان آنان رقم بزند؛ یعنی نمازی که باید جان‌‌مایه توحید و عاملی برای هم‌گرایی مسلمانان شود به نحوی عامل تفرقه آنان خواهد بود.

به عبارتی، نماز گزاردن به سوی کعبه، همه‌ی انسان‌‌ها را با تمامی اختلافات زمانی و مکانی و نیز اختلاف در عقاید و افکار، به یک جهت، متمرکز می‌کند و این لطیف‌ترین روحی است که می‌توان در کالبد بشر دمید و به آنان انسجام بخشید.


4. داشتن قبله‌‌ای واحد اختصاص به مسلمانان نداشته و سایر ادیان نیز چنین بوده‌‌اند. برای مثال بیت المقدس که قبله‌ی نخست مسلمانان محسوب می‌شود در ابتدا قبله‌ی یهودیان بود؛ از این‌رو، تا پیش از تغییر قبله از بیت المقدس به سوی کعبه، همواره پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) را سرزنش می‌کردند که اگر دین شما بر حق و دین ما باطل است، پس چرا به سوی قبله‌ی ما نماز می‌گزارید. 



وضو علاوه بر این‌که مقدمه لازم و واجبی برای برخی عبادات؛ مانند نماز و طواف می‌باشد‌، خود نیز به صورت مستقلّ، وسیله‌ای برای تقرّب به خدا است.

از این‌رو با وضو بودن در تمام حالات از سفارش‌های جدی پیشوایان دین بوده و در فضیلت آن احادیث فراوانی وارد شده است. در سفارش رسول خدا(ص) به یکی از یارانش آمده است:

«اى انس! همیشه با وضو باش که خدا عمرت را طولانی می‌کند، و اگر توانستى در تمام طول شبانه روز با وضو باشى این کار را انجام بده؛ زیرا اگر با وضو بمیرى، شهید محسوب می‌شوى».

موسای کلیم(ع) از خدای متعال در مورد فضیلت وضو پرسید و عرضه داشت: خدایا! پاداش کسى که از ترس تو وضوی درست بگیرد، چیست؟ خطاب رسید که در روز قیامت او را در حالی محشور می‌کنم ‌که نور او در میان هر دو چشمش می‌درخشد.

اهمیت وضو آن‌چنان است که رسول خدا(ص) فرمود: «الْوُضُوءُ نِصْفُ الْإِیمَانِ»؛(وضو نصف ایمان است). و هفت چیز است که در هر کس باشد حقیقت ایمان در او به کمال وجود دارد، که یکی از آن هفت مورد، وضوی کامل است.

فضیلت وضو گرفتن قبل از خواب

از امام على(ع) نقل شده است: «هیچ مسلمانى در حال جنابت و بدون وضو نخوابد. و اگر آب براى غسل و وضو نیافت تیمّم کند؛ زیرا روح مؤمن را به هنگام خواب به آسمان می‌برند و خداوند آن‌را قبول کرده، بر آن برکت می‌فرستد، پس اگر اجلش رسیده باشد، او را در گنجینه‌‌‌اى از رحمت خود می‌سپارد، و اگر وقت مرگش نرسیده باشد، توسط فرشتگان امانت‌دار خود، روحش را به بدن او باز می‌گرداند».

از امام صادق(ع) نیز در فضیلت وضوی هنگام خواب نقل شده است: «هر کس با وضو به رختخواب رود، رختخواب براى او حکم مسجد را دارد. و اگر در میان رختخواب به یاد آورد که وضو ندارد، اگر بر روانداز خود نیز تیمّم کند، تا زمانی که به یاد خداست، گویى نماز می‌خواند».[6]

این روایات بیان‌گر این هستند که اگر یک شخص به هر دلیلی - حتی کسالت و تنبلی - قبل از خواب وضو نگرفته باشد، و برایش دشوار است که از رختخواب خود برخیزد و وضو بگیرد، شایسته است بر روی روانداز خود تیمم کند، تا به درک فضیلت طهارت نائل شود، و این در حقیقت لطفی است از سوی خدای متعال و فرصتی است که انسان فضیلت طهارت را در هر حالتی از دست ندهد.

البته طبیعی است که پاداش‌ها متناسب با کیفیت کار سنجیده می‌شوند و اگر همان فرد با وجود کسالت از جای خود بلند شده و وضو بگیرد، پاداش بیشتری خواهد داشت.