- ۱ نظر
- ۱۶ شهریور ۹۷ ، ۱۱:۴۵
گرچه در منابع قابل استنادی که به ذکر نامها و القاب حضرتشان پرداختهاند، چنین نامی مشاهده نمیشود، اما روایات و گزارشهایی وجود دارد که در آنها «ریحانه» نه به عنوان یک نام و لقب، بلکه به عنوان یک ویژگی مثبت در مورد حضرت زهرا(سلام الله علیها) مورد استفاده قرار گرفته است:
الف. رسول خدا(ص) را بشارت دادند که خداوند به شما دخترى هدیه فرمود، آنحضرت در چهره یاران نگریست و آنان را ناخشنود یافت، فرمود: «شما را چه میشود؟ شاخه ریحانى است که میبویمش و روزیش به عهده خداوند عزّ و جلّ است».
ب. امام علی(علیه السلام) میفرماید: «منم دروازه شهر علم، و گنجینهدار دانش رسول خدا و وارث او، منم همسر بتول که گرامیترین زنان جهان است؛ فاطمه آن بانوى پرهیزگار، برگزیده، پاکسرشت، نیکوکار، هدایت شده و هدایتگر، دخترى که حبیب خدا (حضرت محمّد) او را دوست میداشت، و بهترین دختران و دودمان او، و ریحانه (گل خوشبوى) او بود».
ج. در بخشی از زیارتنامه امام حسین(علیه السلام) میخوانیم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ الطَّیِّبُ الزَّکِیُّ الْحَبِیبُ الْمُقَرَّبُ وَ ابْنُ رَیْحَانَةِ رَسُولِ الله همانگونه که مشاهده میکنید، امام حسین(علیه السلام) اینگونه مخاطب قرار گرفته که «سلام بر تو ... ای پسر ریحانه پیامبر(ص)!»
در پایان سزاوار است بدانیم که بر اساس گزارشهای تاریخی، یکی از نامهای مادر امام جواد(علیه السلام) نیز «ریحانه» بوده است.
حکمت 324 نهج البلاغه
امام علی علیه السلام فرمودند :اِتَّقُوا مَعَاصِیَ اللّهِ فِی الْخَلَوَاتِ، فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاکِمُ.
از عصیان خداوند در خلوتگاهها بپرهیزید، چراکه شاهد، همان حاکم و دادرس است.
امام علیه السلام در این گفتار حکیمانه به نکته ای اشاره می کند که بسیاری عملاً از آن غافلند یا خود را به تغافل می زنند. می فرماید: «از عصیان خداوند در خلوتگاه ها بپرهیزید، چراکه شاهد، همان حاکم و دادرس است»؛ بسیاری از مردم به خصوص آنهایی که به پاکی و تقوا مشهورند یا موقعیت اجتماعی خاصی دارند از انجام معاصی آشکار پرهیز می کنند؛ ولی در خلوتگاه از آن ابا ندارند.
امام علیه السلام به اینگونه افراد هشدار می دهد که از عصیان خدا در خلوتگاه نیز به شدت بپرهیزید، زیرا در آنجا نیز خدا شاهد و ناظر آنهاست؛ همان خدایی که افزون بر شاهد و ناظر بودن، حاکم و قاضی نسبت به اعمال آنها نیز هست. در محاکم معمولی، شاهد و حاکم و مجری حکم، سه فرد متفاوتند؛ ممکن است حاکم در شهادت شهود تردید کند یا به دلیل شک در وثاقت آنها، یا احتمال اشتباه درباره آنها به سبب قرائنی که موجب شک و تردید می شود، شهادتشان را نپذیرد؛ ولی آنجا که شاهد و حاکم یکی است اینگونه احتمالات راه ندارد. قرآن مجید نیز در آیات فراوانی روی این مسئله تأکید کرده است.
لقمان حکیم نیز به فرزندش هشدار می دهد و میگوید: « پسرم! اگر به اندازه سنگینی دانه خردلی (کار نیک یا بد) باشد، و در دلِ سنگی یا در (گوشه ای از) آسمانها و زمین قرار گیرد، خدا آن را (در قیامت برای حساب) می آورد؛ خداوند دقیق و آگاه است!». این تعلیم قرآنی و الهی چنان مسلمانان را تربیت می کند که خلوت و جلوتی برای خود قائل نباشند و همه جا را یکسان بدانند و به این ترتیب از معاصی پنهانی که گاه بسیار خطرناکتر از معاصی آشکار است، بپرهیزند.
با توجه به علم و عصمت امامان(علیهم السلام)؛ مطمئناً رفتار آنان نسبت به پدر و مادر، بهترین رفتارها بوده، و تحقیقاً رفتاری که موجب آزار والدین باشد از آنان سر نمیزد.
برای توضیح بیشتر به نمونههایی در بخش «سخنان و رفتار» آن بزرگواران اشاره میشود:
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «نیکویى و خوبى با پدر و مادر نتیجه حسن معرفت و شناسایى پروردگار متعال است؛ زیرا عبادتى نیست که انسان را سریعتر به رضاى پروردگار برساند، و بهتر باشد از نیکویى به والدین براى خدا، و حق پدر و مادر از حقوق خدا سرچشمه میگیرد، به شرط آنکه بر روش دین و روش اسلامى رفتار کنند».
امام باقر(علیه السلام) فرمود: «سه چیز است که خداوند به احدى اجازه تخلّف از آنها را نداده است: 1. ادای امانت؛ چه صاحب امانت نیکوکار باشد چه گناهکار، 2. وفای به عهد؛ خواه صاحب عهد درستکار باشد یا زشتکار، 3. احترام و نیکى به پدر و مادر؛ خواه درستکار باشند یا نادرست».
در بخش رفتار و عمل؛ به روایتی از امام سجاد(علیه السلام) میپردازیم:
حضرتشان از غذا خوردن با مادر خود امتناع داشت، سؤال کردند که شما با آن کوششى که درباره صله رَحِم دارى و از همه مردم نسبت به خویشاوند مهربانترى؛ چرا با مادر خود غذا نمیخورى؟ فرمود: «من میترسم لقمهاى را بردارم که چشم مادرم به آن لقمه باشد».
البته این روایت با توجه به تعلیل موجود در آن، به معنای آن است که در یک ظرف با هم غذا نمیخوردند، نه اینکه اصلاً در کنار هم و بر سر یک سفره غذا نخورند.
هدیه کردن ثواب ختم قرآن به امام زمان علیه السلام (و نیز سایر ائمه علیهم السلام) موجب محشور شدن انسان با ایشان در قیامت می شود . ولی مقدارثواب آن راکسی نمی داند مگر خودشان بیان فرموده باشند. قرآن خواندن یک عمل مستحب است و هر عمل مستحبی برای خودش ثواب دارد و هدیه کردن هم برای خودش عمل مستحبی است ثواب جداگانه دارد؛ و وقتی که به پیامبر وائمه ( علیهم السلام) هدیه می شود خداوند به احترام و عظمت آنان که در پیشگاه خدود ثواب ویژه ای به شخص عنایت می کند، همان طوری که اگر کسی در راه خدا قرضی بدهد چند برابر را از خدا می گیرد .از طرفی ائمه ( علیهم السلام ) ، معصوم وحامل کتب آسمانی و قرآنند و مجرای فیض الهی می باشند و ریزش رحمت وفزونی ثواب به سبب برکات وجودی آنان می باشد .امیرالمومنین علی ( علیه السلام ) می فرمایند :"در دعا ابتدا بر اهل بیت صلوات بفرستید تا در اثر ریزش رحمت الهی به شما هم برسد" .
در نتیجه هدیه صلوات و ختم قرآن به ارواح پاک آنان موجب فزونی رحمت و افزایش فیض الهی خواهد داشت . علامه مجلسی دربحارالانوار آورده است : شخصی به نام علی بن مغیره خدمت امام موسی بن جعفر (علیه السلام) عرض می کند در ماه رمضان چند بار قرآن را ختم می کنم ، روز عید فطر که فرا می رسد یکی از آنها را به پیامبر، یکی را به علی ، یکی را به فاطمه و بقیه رابه سایر امامان تا برسد به شما، اهدا می کنم . در برابر این عمل چه پاداشی برای من است ؟ امام هفتم (علیه السلام) فرمود : پاداش تو آن است که در روز قیامت با آن بزرگواران خواهی بود .عرض کردم : الله اکبر آیا چنین پاداشی برای من است ؟ حضرت سه مرتبه فرمود : آری
پس خواندن قرآن وانجام اعمال خوب وهدیه کردن ثواب آن به ائمه علیهم السلام ثواب دارد و سبب محشور شدن باآنان میگردد.
اگرچه خدای تعالی از تمام اسرار و باطن انسان و نیازهای مورد نظر او آگاهی دارد، اما با این وجود سفارش کرده تا او را بخوانند و وعده اجابتش را مقیّد به قید «إِذا دَعانِ» (وقتی او را بخوانند) کرده است. از طرفی دعا باید حقیقتاً دعا باشد و قلب دعاکننده با زبانش یکی باشد؛ چون دعاى حقیقى، آن دعایى است که قبل از زبان ظاهری، زبان قلب و فطرت که دروغ در کار آن نیست گویای آن باشد، و به همین دلیل خداوند، مطابق با آنچه سائل با حقیقت ضمیر خود از او میخواهد، به او میدهد.
در مورد بلند خواندن یا آهسته خواندن دعا باید گفت: گاهی به جهت دوری از ریا و یا اینکه دعا به صورت مخفیانه به اجابت نزدیکتر است،سفارش شده است که دعا به صورتی باشد که دیگران از آن اطلاع پیدا نکنند؛ چنانکه در قرآن میخوانیم: «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً»؛ پروردگار خود را از روى تضرّع، و در پنهانى، بخوانید.
همچنین در حدیثی از پیامبر(ص) آمده است: «خَیْرُ الدُّعاءِ الْخَفِیّ»؛بهترین دعا، دعایى است که پنهانى باشد.
همچنین میدانیم که خداوند به دعای افرادی که قدرت تکلم ندارند نیز توجه کرده و خواستههای آنان را برآورده میکند.
از اینرو، میتوان گفت: اینگونه نیست که خداوند به دعای ذهنی هیچ توجهی نداشته باشد و حتماً باید دعا را بر زبان جاری کرد، اما از آنجا که مطرح کردن دعا بر زبان در بیشتر موارد - بویژه زمانی که فرد تنها است - نشانگر تواضع او نسبت به خدای تعالی است؛ و به همین دلیل، امید اجابت بیشتری در آن وجود دارد. سفارش شده است که علاوه بر توجه قلبی، خواستههای خود را بر زبان نیز بیاوریم؛ لذا امام علی(علیه السلام) در دعای کمیل عشق قلبی و بر زبان آوردن عشق را مکمل هم میداند و میفرماید:
«وَ اجعَل لِسانی بِذِکرِکَ لَهِجا، و قَلبی بِحُبِّکَ مُتَیَّما»؛
خدایا! زبانم را پیوسته به یاد خودت، گویا کن و دلم را اسیر محبّتت گردان.
اوایل سال ۷۲ بود و گرمای فکه …
در منطقه ی عملیاتی والفجر مقدماتی ، بین کانال اول و دوم مشغول کار بودیم .
چند روزی می شد که شهید پیدا نکرده بودیم .هر روز صبح زیارت عاشورا می خواندیم و کار راشروع می کردیم .
گره مشکل را ، در کار خود می جستیم .
مطمئن بودیم که در توسل هایمان اشکالی وجود دارد….
آن روز صبح ،کسی که زیارت عاشورا می خواند توسلی پیدا کرده بود به امام رضا “علیه السلام”.
شروع کرد به ذکر مصائب امام هشتم و کرامات او . می خواند و همه زار زار گریه می کردیم .
در این میان مداحی ،از امام رضا طلب کرد که دست ما را خالی برنگرداند …. ما که در این دنیا همه ی خواسته و خواهشمان؛فقط بازگرداندن این شهدا به آغوش خانواده هایشان است و…..
هنگام غروب بود و دم تعطیل کردن کار و برگشتن به مقر . دیگر داشتیم ناامید می شدیم . خورشید می رفت تا پنهان شود.
آخرین بیل ها که در زمین فرو رفت ، تکه ای لباس توجهمان را جلب کرد.
همه سراسیمه خود را به آنجا رساندند، با احترام و قداست شهید را از خاک در آوردیم .
روزی ای بود که نصیبمان شده بود. شهیدی؛ آرام خفته به خاک .
یکی از جیب های پیراهن نظامی اش را که باز کردیم تا کارت شناسائی و مدارکش را خارج کنیم،
در کمال حیرت و ناباوری دیدیم که یک آئینه ی کوچک،که پشت آن تصویری نقاشی از تمثال امام رضا”علیه السلام” نقش بسته ،به چشم می خورد. از آن آئینه هائی که در مشهد،اطراف ضریح مطهر می فروشند.
گریه مان در آمد.همه اشک می ریختند.
جالب تر و سوزناک تر از همه ،زمانی بود که از روی کارت شناسائی اش فهمیدیم نامش “سید رضا ” است .شور و حال عجیبی بر بچه ها حکمفرما شد.
ذکر صلوات و جاری شدن اشک ؛ کمترین چیز بود….
شهید را که به شهرستان ورامین بردند،بچه ها رفتند پهلوی مادرش تا سرّ ِ این مسئله را دریابند . مادر بدون اینکه اطلاعی از این امر داشته باشد ،گفت :
” پسر من علاقه و ارادت خاصی به حضرت امام رضا “علیه السلام” داشت….”
یکی از خصوصیات و ویژگی های شهدا این بود که ارادات و توسل خاصی به ائمه اطهار داشتند . در جبهه و جنگ نیز مراسمات مذهبی و توسل به اهل بیت علیهم السلام را فراموش نمی کردند .
و با همین راز و نیاز ها بود که توانستند با دست خالی در مقابل کل مستکبرین دنیا مقاومت کنند و هیچگاه از جنگ و جهاد مایوس و خسته نشوند .
"شادی روح مطهرشان صلوات"