دوشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۷، ۰۷:۲۴ ب.ظ
جوک سری 4
❀دعای وقت خواب❀
تازه چشممان گرم شده بود که یکی از بچهها، از آن بچههایی که اصلاً این حرفها بهش نمیآید، پتو را از روی صورتمان کنار زد و گفت:
بلند شید، بلند شید، میخواییم دسته جمعی دعای وقت خواب بخوانیم.
هرچی گفتیم:
« بابا پدرت خوب، مادرت خوب، بگذار برای یک شب دیگر، دست از سر ما بردار، حال و حوصلهاش را نداریم.»
اصرار میکرد که:«فقط یک دقیقه، فقط یک دقیقه. همه به هر ترتیبی بود، یکییکی بلند شدند و نشستند.»
شاید فکر میکردند حالا میخواهد سورهی واقعهای، تلفیقی و آدابی که معمول بود بخواند و به جا بیاورد، که با یک قیافهی عابدانهای شروع کرد:
بسم اللـ....ه الرحمـ....ن الرحیـ....م همه تکرار کردند بسم الله الرحمن الرحیم... و با تردید منتظر بقیهی عبارت شدند، اما بعد از بسم الله، بلافاصله اضافه کرد: «همه با هم میخوابیم» بعد پتو را کشید سرش.
بچهها هم که حسابی کفری شده بودند، بلند شدند و افتادند به جانش و با یک جشن پتو حسابی از خجالتش در آمدند.
" برگرفته از خاطرات رزمندگان دفاع مقدس"